سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آبسردکن جهنم

اس ام اس تیکه دار
***
با وجود تو عشق در من تغییر معنا داده است،
به لجن میکشی واژه ها را . . .
***
از اینکه بعضیا نمیان سمتت ناراحت نشو ، ایراد از تو نیست !
مگس هیچوقت سمت گل نمیره ؛
همیشه میره سمت یه چیزی مث خودش !
***
اگه مهم بودی زیرت خط میکشیدم !
نه دورتــــــ . . .
***
نمی خواهم بعد از مرگم
به احترامم یک دقیقه سکوت کنی !
اکنون که زبانت نیش دارد ؛
دهنت را ببند ... !
***
وقتی قراره که من برات نقش زاپاس رو بازی کنم
ازم انتظار نداشته باش که
دعایی غیر از پنچر شدنت ، برات بکنم !
***
ک?غ پر
گنجشک پر
ولی تو نپر ؛ بی زحمت "گمشو" عزیزم ...
***
به بعضیام باید گفت:
اگـــــه حس میکنــی خیلـــــــی بارتـــــه واست" گاری " بگیرم !
***

اس ام اس زخمی
مشکل از خود ماست !
واسه کسی که یه قدم واسمون برمی داره،
دو کیلومتر پیاده می ریم . . .
***
یـه رابـطـه فـقـط مـخـصـوص دو نـفـره...
ولـی بـعـضـی احـمـق ها،
شـمـارش بـلـد نـیـسـتـن !
***
امــــــــان از روزی که یــــــــه 2زاری ,
خـــودشو تــــراول فــــــــــرض کنـــــه !
***
تمـــام غصــه هــایــی را کـــه بــرایـــت خـــوردم!
بـــالا مــی آورم
طـــعـــم بـــیهودگـــی مــیــداد...!
***
زمانی آرزوی هر روز دیدنت را داشتم،
اما هر روز ندیدنت آرزوی امروز من است . . !
***
بعضیا کات مات حالیشون نیست !
فقط دوس دارن بازی کنن !
***
بعضیا لازمه کنارت نباشن . . !
کنارت که باشن تنهاتری . . !
پس خواهشن نباش . . !
***
رفتنت را خیالى نیست
فقط مانده ام چگونه در چشمانى به آن زلالى،
جا داده بودى آن همه دروغ را !
***
گاهی وقتا لازمه از گوشیمون بشنویم...
مشترک مورد نظر آدم نمی باشد...
لطفا قطع کن...
***
وقتی داشتی میرفتی گفتی دیگه هیچکی رو مثه من نمیتونی پیدا کنی...!
توی دلم گفتم: اتفاقا خوبیش همینه !
***
از فردا
بیشتر مراقب باش
تقاص ِ
اشک های ِ
امشب ِ من
سنگین تراز
تمام روزهایی است
که عاشقانه گریه کردم...
***


نوشته شده در شنبه 92/12/17ساعت 6:47 عصر توسط رضا دلیر کبودان| نظرات ( ) |

جالبه
روزی مریده ای طناز بنزد شیخ آمد و گفت: یا شیخ، من از نعمت داشتن

 برادر و پدر محرومم، و در دنیا مادری دارم که ثروت هنگفت پدرم به وی

 رسیده و چون بیمار است بزودی دار فانی را وداع گفته و تمام مال و مکنت

 وی به من میرسد، آیا حاضری همسر من گردی تا از ثروت به ارث رسیده

 من بهره مند گردی ؟؟

شیخ اندکی خشتک خویش بخاراند و فرمود: نوچ ، همسر شما نمیشوم ...

مریده زیر لب گفت : ایییشششش اکبیری منو بگو میخواستم آدم فرضت کنم

 و به خشم محضر شیخ را ترک بگفت و بسوی منزل راهی شد و چون

 به منزل رسید شیخ را بدید که با مادرش مزدوج شده و بسمت پدرش درآمده

 تا هم ارث مادر را کسب نماید و هم از لایحه دولت مبنی بر ازدواج با

فرزند خوانده درآینده بهرمند گردد


نوشته شده در شنبه 92/12/17ساعت 6:43 عصر توسط رضا دلیر کبودان| نظرات ( ) |

<      1   2